کلاس مادر و کودک
از تابستون توی یه گروه تبلیغ کلاس مادر و کودک رو دیدم و خیلی خوشحال شدم و تصمیم گرفتم که پسری رو ببرم ... همش منتظر اطلاعیه ترم جدیدشون بودم که بالاخره ثبت نامشون شروع شد و یه روز من و تو و بابایی رفتیم برای ثبت نام ... همون روز ثبت نام سخنرانی داشتن و خیلی شلوغ بود و تو هم کلی توی این همه شلوغی کیف کردی و لذت بردی مامان ... بالاخره ثبت نام شدی توی کلاس مادر و کودک و کودک شاد ... از 22 مهر ماه بود که کلاسمون رو شروع کردیم اولین کلاس مادر و کودک بود که اونجا مامان ها هم بودن و شعر میزاشتن و همه با هم میخوندن ... و تو خیلی کلاسارو دوست داشتی ولی چون چیزی نمیخوردی و گرسنه بودی توی وقت برگشت خیلی غر و نق میزدی مامان ... هر چی باهات ح...